AbiDic.com
  • دیکشنری

to leave hold of

to liv hold ɑv


فارسی

1 عمومی:: ول‌ كردن‌، رها كردن‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی


معنی‌های پیشنهادی کاربران

پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
TO LEAD CAPTIVE
TO LEAD OFF
TO LEAD ON
TO LEAD ONE A DANCE
TO LEAD THE WAY
TO LEAD UP THE GARDE
TO LEADSCAPTIVE
TO LEAN ON A REED
TO LEAP IN THE DRAK
TO LEAP THE PALE
TO LEARN ONE'S LESSO
TO LEARN TO RIDE
TO LEAVE A MARGIN
TO LEAVE BEHIND
TO LEAVE HIM TO HIM
TO LEAVE HOLD OF
TO LEAVE NO STONE UN
TO LEAVE OFF
TO LEAVE OUT
TO LEAVE SCHOOL
TO LEAVE SOMEONE IN
TO LEAVE UNSAID
TO LEAVE WORD IN THE
TO LEGALIZE A SIGNAT
TO LEND
TO LEND AN EAR
TO LET A HOUSE
TO LET ALONE
TO LET BLOOD
TO LET DOWN

پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی

نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.  
عبارت داخل کار را وارد کنید
Captcha Code
 
آبی دیکشنری
  • آبی دیکشنری
    • درباره آبی دیکشنری
    • استفاده از آبی دیکشنری
    • ورود به سیستم
    • تماس با آبی دیکشنری
  • لینک های دیگر
    • Disclaimer
    • ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
    • https://satraa.com/
    • ترجمه گوگل
    • دانلود مقاله
    • دارالترجمه رسمی روسی
    • دارالترجمه رسمی فرانسه
    • ترجمه فارسی به انگلیسی
    • دارالترجمه آلمانی
    • دارالترجمه ایتالیایی
کلیه حقوق مادی و معنوی آبی دیکشنری متعلق به سایت ترجمه تخصصی شبکه مترجمین ایران است.
طراحی و ساخت از گروه دیجیتالی محیط